اولین تولد پرنسسم آرامیس (دوازده ماهگی)
سلام به همه دوستان
امروز تولد دختر عزیزمون آرامیس خانومه
نمونه کارت دعوت هایی که خودم درست کردم
اینارو هم دور نوشابه ها پیچیده بودم
دیشب جشن تولدش بود و به ما خیلی خوش گذشت، امیدوارم به مهمانهای عزیزمونم خوش گذشته باشه...
ابرای ساختن این ریسه ها من و مامان جونو خاله پریسا خیلی وقت گذاشتیم
این دامنو من و مامان جون قبل از به دنیا اومدنش براش درست کردیم
و این بالهای خوشکل و تل سرشو خاله پریسا کلی گشت تا واسش پیدا کرد
همه اینجوری گرفته بودنش بالا و ازش عکس مینداختند:
کیکشو از قنادی معروف بلوط پایین فلکه سوم تهرانپارس گرفتم
هدیه عمو حمیدش یه پیراهن چهارخونه خیلی قشنگ و هدیه عمه افسانه اینا هم یه سوییشرت شلوار بسیار خوشکل بود که هر دو شون مارک تایلندی بود و من خیلی دوسشون داشتم.
من و باباش و مامان فاطمه جون و خاله اقدس و خاله معصومه اینا هم هدیه نقدی بهش دادیم که باهاش براش یه زنجیر طلا خریدم.
هدایا رو خودم اعلام کردم و در آخر هم از همه تشکر کردم و گفتم امیدوارم که آرامیس هم وقتی بزرگ شد قدردادن محبت های شما باشه و دوست دارم اینقدر فهمیده، تحصیل کرده و موفق بشه که باعث افتخار فامیل باشه...
همه گفتند انشاالله بعد دست و سوت زدند و.....
دست همه درد نکنه، امیدوارم بتونیم جبران کنیم.
اینم صفحه متولدین 24 مهر نی نی وبلاگه.که آرامیس هم توشون هست.
این مطلب در روزهای آتی کامل خواهد شد.
از کارای جدی دخترم بگم که:
وقتی بهش میگیم الله اکبر کن سجده میکنه
وقتی بهش میگیم الهی شکر کن دوتا دستاشو میبره بالا
وقتی بهش میگیم موهات کو و گوشات کو نشون میده
و میتونه بوس بفرسته و سرمونو ناز کنه
میتونه بایسته ولی بعد از ١٠ ثانیه خسته میشه و میافته
چند روز بعد از تولد آرامیس برای عمه افسانه آرامیس یه کسالتی بوجود اومد که هممونو ناراحت کرد
که خدا رو شکر الان بهترند. شبش هم با عمه هاش رفتیم برج میلاد از اون ور هم رفتیم یه سفره خونه با موزیک زنده که خیلی خوش گذشت جاتون خالی.
دخترم جورابشو تو ماشین انداخته بود ما هم کلی سرکار بودیم و دنبالش گشتیم!