آرامیس برای مامان خرید کرد و سوار روروئکش شد (چهار ماهگی)
دیروز دختر گلم با مامانم رفتند قصابی و گوشت خریدند این اولین باری بود که دختر طلا به یه مفازه میرفت. گویا خیلی هم بهش خوش گذشته بود و ماشین ها و موتورها براش جالب بودند و اونا رو با چشم تا آخر تعقیب میکرده!
امروز هم با خودم اومد سوپرمارکت و قنادی، تو کالاسکه اش نمیشینه و هر وقت میذاریمش تو کالاسکه گریه میکنه، قنداق فرنگیشم که دیگه بهش کوچیک شده و اصلاً دوستش نداره چون نمیتونه توی اون همه جا رو دید بزنه، واسه همین مجبور شدم بقلش کنم و پتوشو بپیچم دورش در حالی که چیزایی که خریده بودم دستم بود. نمیدونید الان چقدر دستم درد میکنه چون خودشو کج میکرد رو دستم ....
چند روز پیش هم باباش گذاشتش تو روروئک در حالیکه پاهاش به زمین نمیرسید، چون هنوز خیلی کوچولوئه، آرامیس جتی نمیتونه بشینه ولی ما خیلی آرزو داریم هر چه زودتر بتونه تو روروئکش بشینه و تو خونه ویراژ بده ...
اینجا هم آرامیس خوشحاله از بستنی خوردن...